زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

هی!!! این یه قانونه.........
چقدر بدم میاد از این قانون های من در آوردی.........
حدود دو ساله دلم می خواد برم بهشت زهرا....که ببینم از مرگ دور نیستم...که یادم بیفته روز مرگ...ولی اون قدر فکر می کنم بین من و مرگ فاصله است که حتی زورم میاد یه بار برم اونجا....
نظرات 8 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 14:08

این یه واقعیته که من هر بار می رفتم اونجا تا مدتی خیلی بهتر می شدم از این موجود عوضی ای که هستم... برو یه سر

مریم پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 14:12

ببینم دیوونه ! تو چند روایت معتبر رو به من ندادی؟!!!! اگه دادی چرا پس من یادم نمی آید این تیکه ماهش رو که نوشتی؟ خیلی خداست... مممم اگه گفتی کی تو رو با مصطفی مستور آشنا کرد؟... آفرین! ... حالا اگه گفتی کهی من رو با مصطفی مستور آشنا کرد؟... آففریینن... حالا اگه گفتی کی اونو با مصطفی مستور آشنا کرد؟ :پی

مریم پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 19:25

خوب چرا جواب نمیدی به پرسش هام؟ هااااا؟

سجاد پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 20:57

آخه سخته جواب دادن.بعدشم به نظرم استفهام انکاری بودن ها :دی

مرمر جمعه 21 مهر 1385 ساعت 00:10

وقتی بری می فهمی بیشتر از اونی که فکر کنی نزدیکه!

مریم جمعه 21 مهر 1385 ساعت 13:23

نه والا... میگم تو چند روایت معتبر رو به من داده بودی که بخونم؟ در هر حال یه جوری برسونش به دست من که خیلی خمارش شدم

سجاد جمعه 21 مهر 1385 ساعت 13:33

نمی دونم...نداده بودم شاید...می خوای بدم مهدی جعفری بیاره برات؟

نازلی جمعه 21 مهر 1385 ساعت 17:47

میخوام اگه خدا بخواد برم متن پایینی رو بخونم :))
تشویقم نمیکنی؟

من هم دلم تنگ شده برای یهشت زهرا :((
این دفعه که اومدم ایران ! نامردم اگه نرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد