زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

نمی دونم چرا....خودمم می دونم مسخره است...ولی تا دیدم که از متروی به اون شولوغی پیاده شد...یاد قمار افتادم...سه شنبه؟؟؟باختم؟قاطی کردم به خدا...می دونم خودم :(
نظرات 3 + ارسال نظر
نازلی پنج‌شنبه 23 فروردین 1386 ساعت 02:51

خدا رو شکر که میدونی :دی
قمار میکنی ؟!
چشم بابات روشن :دی

میگم مگه قاتل شدن بده ؟! کلاس داره بابا
تقصیر منه که اصلا تو رو توی خوابم راه دادم :دی

نازلی پنج‌شنبه 23 فروردین 1386 ساعت 02:52

آمار وبلاگ رو هم یادم اومد که خودم زحمتش رو کشیدم :))
اما یادمه چند وقت پیشا چکش میکردی
اِنی و ِ ی :دی

نرگس پنج‌شنبه 23 فروردین 1386 ساعت 15:35

برو بابا...خودت فهمیدی چی گفتی اصلا؟؟

فهمیدم چی گفتم.ولی نفهمیدم درست گفتم یا نه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد