زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

دلم نمی خواست از زیر دوش بیام بیرون...
آب هم هی داغ تر می شد...حموم بخار کرده بود...
یهو می دونی چی دلم خواست؟
اینکه منم بخار آینه رو پاک کنم و یکی رو توش ببینم...

پ.ن: اگه بازم نمی فهمید چی نوشتم به گیرنده هاتون دست نزنید...فقط برید فیلم Just Like Heaven رو ببینید...
نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 23:29

من فهمیدم چی میگی
(خواستم ضایع ات کنم فقط ) ::دی

maryam چهارشنبه 29 فروردین 1386 ساعت 10:11

man daret ye no' divanegi az noe'e maryami mibinam :D

خرس قهوه ای پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 17:09

نههههههههههه! اون فیلم عشق منههههههههه! فقط خودم باید ازش تعریف کنمممممممممممممممممممممم!

خانوم خانوما پنج‌شنبه 30 فروردین 1386 ساعت 21:56 http://khanoomkhanooma.persianblog.com

من که ندیدم چی؟از حرفاتم سردرنمیارم!

خیلی ها سر در نمیارن از حرف های من :)
یعنی اصولا کسی سر در بیاره شاهکار کرده...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد