زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

دیروز مامان اومد،بهم گفت برو یه بیلی چیزی بردار، این برف های جلوی خونه رو که یخ زده بزن بشکون.گفتم بیل نمی خواد که.آب می گیرم روش،خودش آب میشه.فقط حیف که پارکینگ آب گرم نداره.فوقش یه قابلمه آب جوش می برم می ریزم،همش آب میشه.
تا اینکه امروز من یادم افتاد 26 ام امتحان دارم و هنوز کتابشو ندارم و نمی دونم اصلا قضیه اش چیه.گفتم برم کتابم رو بخرم سر صبحی.اومدم در پایین رو که باز کردم دیدم جلوی در یخ زده.برداشتم شلنگ رو آوردم،آب رو باز کردم.حالا چی؟آب یخ...گرفتم روی این یخ ها.دقیقا همونجوری که اون قطره آبه سنگ رو سوراخ کرده بود،آب شلنگ هم یخ رو سوراخ می کرد.چند نفر جلو خونه بغلی ایستاده بودن.بلند بلند می گفتن نباید آب گرفت.بدتر میشه.ولی منم کله ام رو آوردم بیرون.یه نگاه عاقل اندر سفیه کردم و دوباره برگشتم تو آب رو گرفتم.هر کی هم رد میشد یه نگاه بهم مینداخت که آخی...طفلکی...بیچاره مامان باباش :))
خلاصه بعد 20 دقیقه،وقتی دستام از سرما کبود شده بود،دقیقا اندازه ی رد شدن یک نفر برف ها آب شده بود و تمام برف های دور و برشم لییییییییز.آب روشون خورده بود و شده بود عینهو زمین پاتیناژ.زود همه چی رو جمع کردم و فلنگ رو بستم.سر خیابون رسیده بودم که یه صدای مهیب اومد.دقیقا لحظه ای که برگشتم،جلوی خونه مون یه آقایی رو دیدم که نمی دونم چرا دو تا پاهاش و دو تا دستاش و کیفش بالا بود،گلاب به روتون اونجاش رو زمین :دی
منم زودی انگار که هیچی ندیدم سوت زنان دور شدم و تو دلم گفتم،من اگه جای تو بودم،به اون بی شعوری که اینجا رو آب گرفته هرچی از دهنم در میومد می گفتم.حلالت.هرچی دلت میخواد بگو :دی
نظرات 9 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 19 دی 1386 ساعت 15:39

خفه نشی توووووووووو

=))=))=))

مریم چهارشنبه 19 دی 1386 ساعت 15:40

راستی یادم رفت بگم ، چقدر خوشحالم که اینجا باز درست شد و می نویسی. وقتی میومدم و سفید بود، غصه ام می گرفت

زهره جمعه 21 دی 1386 ساعت 18:01 http://www.zohreh_f.persianblog.ir

یاد پت و مت افتادم!!!!!بهتر بود وقتی داشتی سوت می زدی آهنگ پت و مت رو هم می زدی برا خودت!!!!!

ایشالا برف بعدی :دی

خرس قهوه ای یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 00:14

دیگه وقت زن گرفتنته:-؟

چرا؟
دیگه یاد گرفتم چه جوری زنم رو بکشم؟

مرگ قسطی یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 18:46 http://paradoxical.blogfa.com

ایول به شما

کاربد یکشنبه 23 دی 1386 ساعت 21:37

:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

:)))))))))))))))

آنی دوشنبه 24 دی 1386 ساعت 01:36

بازه خوبه در خونه ی خودتون بوده ها! وگرنه معلوم نبود چیکار میکردی!:-o

نرگس سه‌شنبه 25 دی 1386 ساعت 18:54

عیبی نداره اقاهه بزرگ میشه یادش میره :دی

ایشالا که زود بزرگ بشه :دی

روهام شنبه 29 دی 1386 ساعت 11:06 http://rooham.blogfa.com/

وبلاگت یه جوری شده یا من یه جوریم شده!!!؟ واقعا ادم بره با چاقو اره‌ای درخت چنار جلوی امام زاده کن رو قطع بکنه ولی یه همچین سوتی دهن سرویس کنی نده.

احتمالا من یه جوریم شده :-

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد