زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

زویی

هرچقدر بعید...باز تو خدای منی...

اینجا خاک گرفته ...
هیچی اصلا ... حرف زدنم نمیاد ...
نظرات 8 + ارسال نظر
دل نبشته ها شنبه 22 تیر 1387 ساعت 12:30

یعنی چی حرف زدنم نمیاد؟!تو سعی کن میاد!باور کن!فقط کافیه بخوای و شروع کنی!اراده مهمه!

زهره سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 01:02 http://www.zohreh_f.persianblog.ir

حرف که زیاد است برای گفتن...اما گاهی اوقات انگار می ماند آن گوشه ی دل و هر چه کنی بیرون نمی آید...فقط می ماند سکوت...

زهره سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 01:03 http://www.zohreh_f.persianblog.ir

راستی من عکاسیو تازه شروع کردم ...خیلی مدت کوتاهیه و اصلا هم بلد نیستم...یعنی دارم یاد می گیرم..اگه بخوای می تونم آدرس چند تا سایت رو که آموزشی هستن برات بذارم.من خودم اونها رو می خونم.

مانی سه‌شنبه 25 تیر 1387 ساعت 23:07 http://paderaz1982.persianblog.ir/

با حرف نزدن معمولا چیزی درست نشده!

آنی چهارشنبه 26 تیر 1387 ساعت 23:41

می توو!

دل‌نبشته‌ها شنبه 29 تیر 1387 ساعت 19:39

سلام.خوبی؟
بیا یه‌چیزایی در جواب این پستت نوشتم!

نیکو شنبه 29 تیر 1387 ساعت 21:46

ولی تا نگی تنی تونی رها شی پس بگو تا بپری...کلی هم دوست داری که حاضرن بشنون

دل‌نبشته‌ها یکشنبه 30 تیر 1387 ساعت 23:47

سلام.خوبی؟جوابتو نوشتم!پدرم درومد!شونصدبار....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد